دلم گرفته است
گاه که پنجره ها
خسته از انتظارهای دورودراز
به سیاهی شب خیره می ماند
گاه که دلتنگی
لحظه به لحظه خویش را
به تنهایی ام می کوبد
هراسان از یک سکوت ابدی
در خود فرو می روم
و مرگ در ذهن من
تنها،
تجسمی می شود
از روز های
بی تو بودن...
س.ف
... من زنم و به همان اندازه از هوا سهم می برم که ریه های تو می برد! دردآور است که من آزاد نباشم تا تو به گناه نیفتی! قوس های بدنم بیشتر از افکارم به چشمهایت می آیند! تاسف بار است که باید لباسهایم را به میزان ایمان تو تنظیم کنم!!
مطلب:سیمین دانشور